نسخه ای از این مقاله در هفته نامه بابک زمین(سال چهاردهم،شماره 579، سه شنبه 6 مهر 1395) به چاپ رسیده است.
-----------------
فصل تابستان رو به اتمام است و در آستانه فصل پاییز قرار داریم، فصلی که طبیعت رخت و لباس سبزش را از تن درمیآورد و دانش آموزان و دانشجویان رخت و لباس کسب دانش را به تن میکنند. چه بسیار دانش آموزان و دانشجویانی که در گوشه گوشه ی کشور عزیزمان و در لحظهلحظهی تاریخ آن، این روزگاران را سپری کردهاند و در صفحه صفحهی تاریخ این مملکت خاطرات و تأثیرات مختلفی را به یادگار گذاشتهاند. هر یک از ما نیز به فراخور سن و سال خود خاطرات مختلفی از روزگار مدرسه و دانشگاه و از اهل مدرسه و دانشگاه به همراه داریم. برای ذهنهای دغدغهمند چه بسیار چالشهای فراوان من باب تأمل در محفل کسب دانش و برای گوشهای شنوا چه بسیارها سخنها برای گوش جان سپردن در این موضوع.
در این مقاله قصد دارم به اختصار به یکی از چالشهای این حوزه بپردازم. در روزگاران ما نوجوانان بسیاری سالیان سال در مدارس درس میخوانند، زحمت میکشند و درنهایت حاصل 11-12 سال عمر خود را از طریق کنکورهای دانشگاهی به بوته آزمایش میگذارند؛ کنکورهایی که اگرچه در راستای عادلانه سازی نظام آموزشی هرساله با همت فراوان مسئولین برگزار میشوند اما همهی ما میدانیم که سنجیدن علم و توانمندیهای دانش آموزان از این طریق و دادن امکان ادامه تحصیل به آنها در دانشگاههای مختلف کشور، از دانشگاههای تراز اول گرفته تا دانشگاههای تراز پایین تر با رشتههای متنوع، معیار مطلوبی نیست. چه بسیار دانش آموزان مستعدی که به واسطهی چالشهای فراوان ازجمله همین نحوه ی سنجش از ادامه تحصیل در دانشگاههای تراز اول کشور باز میمانند و یا از مسیری که استعدادهای فراوانی در آن دارند منحرف میشوند. در سوی دیگر ماجرا دانشآموزان کوشایی وجود دارند که علیرغم چالشهای فراوان کنکورهای ورودی دانشگاهها با همت فراوان و برنامهریزی مناسب و با اندکی چاشنی شانس فرصت ادامه تحصیل در دانشگاهها و رشتهها برتر را به دست میآورند.
هرساله درصد بالایی از دانش آموزان روانه ی همین دانشگاههای تراز اول کشور میشوند اما با گذر اندک زمانی از تحصیل آنها اطرافیان آنها متوجه ی تغییرات شگرف برخی از آنها میشوند. احتمالاً برای شما هم پیش آمده است که یکی از اطرافیان شما رهسپار دانشگاههای تراز اولی چون دانشگاه تهران، صنعتی شریف، صنعتی امیرکبیر،علم و صنعت،شهید بهشتی و غیره شده باشد و بعد از مدتی شاهد آن شده باشید که این فرد رفتارهایی را از خود نشان میدهد که دور از فروتنی است. شاهد آن هستیم که برخی از این دانشجویان ارزش چندانی برای دانشگاههای تراز دوم و سوم کشور( از دانشگاههای دولتی گرفته و تا دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی) قائل نیستند و دانشجویان این دانشگاهها را به هیچ عنوان دانشجو حساب نمیکند؛ در برخی موارد مشاهده می کنیم که در میان محصّلین در رشته های پزشکی، دندان پزشکی و داروسازی که از همان آغاز تحصیل در دانشگاه برچسب دکتر بر روی آنها میخورد عمق این چالش بیشتر است، حتی گاهی این مسئله به خانواده های آنها نیز سرایت می کند و این چالش را بیشتر متبلور می کند.
در این مقاله قصد ندارم در باب موضوع کیفیت آموزشی دانشگاههای غیر تراز اول کشور صحبت کنم اما اینکه یک دانشجو یا تحصیل کرده دانشگاههای تراز اول کشور بدون آنکه خود تجربه دانشگاههای دیگر را داشته باشد و یا شاهد تلاشهای برخی از تحصیلکردههای این دانشگاهها باشد به خود اجازه بدهد که صرفاً به واسطه گذر از فیلتر کنکور سایر دانشگاههای کشور و همهی تحصیلکردههای این مراکز را کمارزش قلمداد کند، به نظر نمیرسد که چندان شایسته باشد. اینکه دانشگاه های تراز اول کشور در جایگاه ویژهای نسبت به سایر دانشگاه ها قرار دارند بر همگان مشخص است اما اینکه برخی تحصیلکردههای این دانشگاهها خود را از بقیه جامعه جدا بدانند قابل بحث و تأمل است. اگرچه نمیتوان منکر نقش محیط آموزشی و مدرک تحصیلی در شخصیت انسان شد اما عوامل مؤثر بسیار زیاد دیگری نیز وجود دارند که تعیینکنندهی شخصیت هر فرد میباشند ؛ قضاوت و برخورد با سایر افراد جامعه صرفاً بر اساس محیط آموزشی و یا مدرک تحصیلی دور از منطق و عقل سلیم است. البته شایانذکر است که بسیاری از تحصیلکردههای دانشگاه های تراز اول کشور انسانهایی بسیار فرهیخته اند که هرگز مغرور محل تحصیل خود نشده و وسعت فکر و آرمانهای آنها بسیار وسیع و ارزشمند است.
به اعتقاد بسیاری از بزرگان ازجمله شهید مرتضی مطهری، قدرت و ثروت زیاد و علم برای انسان غرور میآورد ولی غرور از قدرت و ثروت به علت فراوانی است؛ اما مغرور شدن از علم به علت کم بودن آن ایجاد میشود. بسیاری از تحلیلگران چالش موردنظر را چه در حوزهی ثروت و قدرت و چه در حوزه علم و دانش حاصل از تازه به دوران رسیدگی قلمداد میکنند؛ احتمالاً این مسئله را در مورد افرادی که تازه به ثروت زیاد رسیدهاند نیز به طرق مختلف مشاهده کردهاید. انسان های دارای روحیهی متعالی وسعت ندانستهها، دانستهها، داشتهها، نداشتهها را درک میکنند و نسبت به اطلاعات و امکانات خود مغرور نمیشود. اینگونه افراد نهتنها از جلوهگریهای نامطلوب خودداری میکنند بلکه فروتنی آنها ارزش شخصیت والای آنها را صدچندان میکند، همانگونه که در ضربالمثل اصیل و ارزشمند فارسی خودداریم که «درخت هر چه پربارتر، افتادهتر».
بنده ی حقیر به واسطه ی اتفاقات پرفرازونشیبی که در دوران تحصیل خود از مقطع دبیرستان تاکنون داشته ام مدارس و دانشگاههای مختلف کشور را از پایینترین سطح تا بالاترین سطح ممکن تجربه کرده ام؛ هرگز فراموش نمیکنم که در دوران دبیرستان به دلیل مشکلاتی که برایم پیش آمد نتوانستم هم پای دوستان همکلاسی خود در کنکور شرکت کنم و نتوانستم مانند بسیاری در دانشگاههای تراز اول کشور قبول شوم؛ بعد از گذران مشکلات بسیار توانستم در مقطع کاردانی کامپیوتر ادامه تحصیل دهم. در آن سالها رفتار برخی از دانشجویانی که تا چند سال قبل دوست و همکلاسی بودیم بسیار مرا آزار میداد، برخی از این دانشجویان دانشگاههای تراز اول حتی حاضر به سلام کردن به من و امثال من نبودند و همصحبتی با ما غیر تراز اولی ها را کسر شأن خود میدانستند. علیرغم شرکت در کنفرانس های و مسابقات مطرح علمی کشور بیآنکه توان علمی فرد را بسنجند همینکه متوجه میشدند از یک دانشگاه ترازپایین آمده ایم بدترین برخوردها را با من و امثال من میکردند.
اگر امروز قلمبهدست شده ام و این دغدغه ها را مینویسم نه برای فخرفروشی و نه برای نوشتن یک مقاله است؛ بلکه دو هدف دارم. سخن این حقیر به قشر پذیرششده در دانشگاههای تراز اول کشور این است که هیچگاه بهواسطهی کنکوری که عوامل مختلفی در قبولی فرد در آن درگیر است و درصد قابل توجهی از این عوامل خارج از کنترل شما است برای خود جایگاه بالایی متصور نشوید و بدانید که این دانشگاه نیست که شما را موفّق میکند بلکه این طرز تفکر ،تلاش و شخصیت شما است که آینده شما را رقم خواهد زد؛ هیچگاه در مورد سایر اقشار جامعه که بنا به هر دلیلی فرصتی مشابه شما نصیب آنها نشده است، زود قضاوت نکنید و تصور نکنید که صرف تحصیل در دانشگاههای برتر کشور به معنای رسیدن به بالاترین درجات موفقیت انسانی است. روی دیگر سخن این حقیر با قشر دانشآموز و یا دانشجوی کشور(مقاطع غیر تحصیلات تکمیلی) است که علیرغم میل و تلاش های شخصی بنا به هر دلیلی فرصت پذیرش در دانشگاههای تراز اول کشور را به دست نیاوردهاند؛ تصور نکنید که برای تحصیل در دانشگاههای برتر کشور برای همیشه فرصت را از دست دادهاید، شک نکنید که حتی اگر در پایینترین سطح یا مکان آموزشی باشید با تلاش و برنامهریزی اصولی میتوانید در مقاطع بالاتر در دانشگاههای تراز اول ادامه تحصیل دهید و از سویی دیگر اگر تصور میکنید که برای موفقیت تنها راه ادامه تحصیل در دانشگاههای تراز اول است قطعاً در اشتباهید، اگر کتاب «پدر پولدار، پدر فقیر» را تاکنون مطالعه نکرده اید بهعنوان یک برادر کوچک به شما توصیه میکنم آن را مطالعه کنید.
دوستانی که با بنده از نزدیک آشنا هستند خوب میدانند که این حرفهای من، حرفهای امروز من بهعنوان یک فارغالتحصیل و یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر بهعنوان قطب اول رشته ی فناوری اطلاعات(گرایش امنیت اطلاعات) کشور نیست بلکه زمانی فهمیدم بالاترین معدل ها، رتبه ی برتر کنکور، قبولی در بهترین دانشگاههای کشور و درنتیجه تعریف و تمجیدهای دیگران در این باب ارزشی ندارد که در همان آغاز تحصیل در دبیرستان نمونه دولتی اندیشه شهربابک با وجود داشتن جایگاه مناسب درسی مجبور به انصراف و کناره گیری موقت از تحصیل شدم. امروز میدانم که انسان اگر بخواهد از زندگی و فراز و نشیب های آن درس بگیرد و هدفمند زندگی کند چندان تفاوتی ندارد که در کم کیفیت ترین مکان آموزشی باشد و یا در برترین مدارس و یا دانشگاههای کشور و یا جهان، معلم سختگیر و البته هوشمند زندگی همهجا آماده ی درس دادن به ما است تا یادبگیریم بدون وابستگی به جایگاههای نسبی و حتی با کمترین امکانات و بیشترین محدودیتها، می توانیم متعالی زندگی کنیم. به امید موفقیت همه ی همیهنان گرامی(به ویژه آنهایی که با وجود محدودیتها پرامید تلاش می کنند) و پیشرفت روزافزون کشور عزیزمان.
مرجع : «درخت هر چه پربارتر، افتاده تر!». احمدیان، محمد مهدی،هفته نامه بابک زمین، شماره 579، سه شنبه 6 مهر 1395.
مطالب مرتبط:
ملّا شدن چه آسان است، آدم شدن چه مشکل! مراکز آموزشی از «ملّاپروری» تا «آدم پروری»
یک قدم بر سر وجود نهی / وان دگر در بر ودود نهی
(سنایی)